مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد پاسخ داد: من چیزی ندارم که ببخشم…
خدا پاسخ داد: چرا!!!! محدود چیزهایی داری!
یک صورت که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی!
یک دهان که می توانی از دیگران تمجید کنی وحرف خوب بزنی!
یک قلب که می توانی بروی دیگران بگشایی!
چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
فقر واقعی فقر روحــــی ست.دل آدم ها خیلی ساده گرم میشود.
خانواده محوری ترین بخش هر جامعه ای محسوب می شود.
انسان، اولین آموزشها را در خانواده میبیند و پایه اخلاق فردی و اولین مراحل اجتماعی
شدن او در خانواده شکل میگیرد. خانوادهها در نتیجه گرایشهای مختلف، تربیتها
و اخلاق و منش زندگی خاصی را به فرزندان منتقل میکنند. در خانوادههای مذهبی آنچه که
در مورد تربیت و پرورش فرزندان در کانون توجه قرار دارد مذهب و توجه به دستورات
دینی در باره تربیت است. این نوع خانوادهها سعی میکنند نحوه رفنار و گفتار آنها
به گونهای باشد که در اثر این تربیت در آینده، دین و اوامر و نواهی آن محور رفتار و نوع
سلوک آنها در زندگیشان باشد و در حقیقت دید آنها به زندگی، اعمال و رفتار و فضای زندگی
آنها که در مجموع سبک زندگی آنها را تشکیل می دهد، متأثر از دین باشد.
متن کامل در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...به اطلاع عموم اهالی محترم قاضی جهان میرساند؛باتوجه به ابلاغیه هیات امناءمسجدجامع،مراسم سالروزشهادت حضرت امام جعفرصادق(ع) بعدازظهرازساعت:19/00 تااذان مغرب وعشاء برگزارخواهد شد.
اسم : جعفر
لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر
- قائم - منجی - صابر
کنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل
- ابوموسی
نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی
بکر
زمان تولد : هفدهم ربیع
الاول سال 83 هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف ) در هنگام طلوع
فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز
سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80
هجری ذکر کرده اند .
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : 65 سال
مدت امامت : 34 سال
زمان رحلت ( شهادت ) : 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان
شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان
کردند .
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت : حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر
حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب( علیهم السلام )
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) - اسماعیل
- عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر : ام فروه - فاطمه - اسما که اسماعیل ،
عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر حسین بن علی بن حسین
( علیهما السلام )( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی کاظم
(علیه السلام) ، اسحاق و محمد که مادرشان حمیده خاتون می
باشد . وعباس ، علی ، اسماء و فاطمه که هر یک از مادری به
دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ،
أستغفرالله .
اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب -
اسحاق بن عمار- برید - صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی –
حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی - عبدالله
بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان : روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر
(علیه السلام) بود . جز آنکه کمی لاغرتر و بلند تر بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان
چون آفتاب می درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در
پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان افزوده بود . بینی
اش کشیده و وسط آن اندکی برآمده بود وبر گونه راستش خال
سیاه رنگی داشت .
ریش مبارک آن جناب نه زیاد پرپشت و نه زیاد کم پشت بود .
دندانهایش درشت و سفید بود ومیان دو دندان
پیشین آن گرامی فاصله وجود داشت . بسیار لبخند می زد و چون
نام پیامبر برده می شد رنگ از رخسارش تغییر می کرد .
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفرى ( شیعه ) در روز
17ربیع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه" دختر قاسم بن محمد بن
ابى بکر مىباشد.
کنیه آن حضرت : "ابو عبدالله" و لقبش "صادق" است . حضرت صادق تا سن
12 سالگى معاصر جد گرامیش حضرت سجاد بود و مسلما تربیت اولیه او تحت نظر
آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچینى کرده
است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد
باقر ( ع ) زندگى کرد و با این ترتیب 31 سال از دوران عمر خود را در
خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند
، و از مبدأ فیض کسب نور مىنمودند گذرانید .
بنابراین صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى که هر امامى آن را دار
مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با
استعداد ذاتى و شم علمى و ذکاوت بسیار ، به حد کمال علم و ادب رسید و
در عصر خود بزرگترین قهرمان علم و دانش گردید .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نیز دوره امامت او بود که در این
مدت "مکتب جعفرى" را پایهریزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن
شریعت محمدى ( ص ) گردید .
زندگى پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنى
امیه ( هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن
ولید - مروان حمار ) که هر یک به نحوى موجب تألم و تأثر و کدورت روح
بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مىکردهاند ، و دو نفر از خلفاى عباسى (
سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و
نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشى گرفتهاند ، چنانکه امام
صادق ( ع ) در 10 سال آخر عمر شریفش در ناامنى و ناراحتى بیشترى بسر
مىبرد .
عصر امام صادق ( ع ) یکى از طوفانىترین ادوار تاریخ اسلام است که از
یک سواغتشاشها و انقلابهاى پیاپى گروههاى مختلف ، بویژه از طرف
خونخواهان امام حسین ( ع ) رخ مىداد ، که انقلاب "ابو سلمه" در کوفه
و "ابو مسلم" در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است . و همین
انقلاب سرانجام حکومت شوم بنى امیه را برانداخت و مردم را از یوغ ستم
و بیدادشان رها ساخت . لیکن سرانجام بنى عباس با تردستى و توطئه ،
بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره
انتقال حکومت هزار ماهه بنى امیه به بنى عباس طوفانىترین و پر هرج و
مرج ترین دورانى بود که زندگى امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود .
و از دیگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ایدئولوژیها و عصر تضاد
افکار فلسفى و کلامى مختلف بود ، که از برخورد ملتهاى اسلام با مردم
کشورهاى فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامى با دنیاى خارج ، به وجود
آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانى براى فهمیدن و پژوهش پدید آورده
بود .
عصرى که کوچکترین کم کارى یا عدم بیدارى و تحرک پاسدار راستین اسلام
، یعنى امام ( ع ) ، موجب نابودى دین و پوسیدگى تعلیمات حیاتبخش
اسلام ، هم از درون و هم از بیرون مىشد .
اینجا بود که امام ( ع ) دشوارى فراوان در پیش و مسؤولیت عظیم بر دوش
داشت . پیشواى ششم در گیر و دار چنین بحرانى مىبایست از یک سو به فکر
نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بىدینى و کفر و نیز مانع انحراف
اصول و معارف اسلامى از مسیر راستین باشد ، و از توجیهات غلط و وارونه
دستورات دین به وسیله خلفاى وقت جلوگیرى کند .
علاوه بر این ، با نقشهاى دقیق و ماهرانه ، شیعه را از اضمحلال و
نابودى برهاند ، شیعهاى که در خفقان و شکنجه حکومت پیشین ، آخرین
رمقها را مىگذراند ، و آخرین نفرات خویش را قربانى مىداد ، و رجال و
مردان با ارزش شیعه یا مخفى بودند ، و یا در کر و فر و زرق و برق حکومت
غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصیت نداشتند ، حکومت جدید هم
در کشتار و بىعدالتى دست کمى از آنها نداشت و وضع به حدى خفقانآور و
ناگوار و خطرناک بود که همگى یاران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار
مىداد ، چنانکه زبدههایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند .
"جابر جعفى" یکى از یاران ویژه امام است که از طرف آن حضرت براى
انجام دادن امرى به سوى کوفه مىرفت . در بین راه قاصد تیز پاى امام
به او رسید و گفت : امام ( ع ) مىگوید : خودت را به دیوانگى بزن ،
همین دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور
را از طرف خلیفه داشت از قتلش به خاطر دیوانگى منصرف شد .
جابر جعفى که از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نیز مىباشد مىگوید : امام
باقر ( ع ) هفتاد هزار بیت حدیث به من آموخت که به کسى نگفتم و
نخواهم گفت ...
او روزى به حضرت عرض کرد مطالبى از اسرار به من گفتهاى که سینهام
تاب تحمل آن را ندارد و محرمى ندارم تا به او بگویم و نزدیک است
دیوانه شوم .
امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهى بکن و سر در دهانه چاه بگذار و
در خلوت چاه بگو : حدثنى محمد بن على بکذا وکذا ... ، ( یعنى امام باقر
( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، یا روایت کرد ) .
آرى ، شیعه مىرفت که نابود شود ، یعنى اسلام راستین به رنگ خلفا
درآید ، و به صورت اسلام بنى امیهاى یا بنى عباسى خودنمایى کند .
در چنین شرایط دشوارى ، امام دامن همت به کمر زد و به احیا و بازسازى
معارف اسلامى پرداخت و مکتب علمى عظیمى به وجود آورد که محصول و
بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... )
در رشتههاى گوناگون علوم بودند ، و اینان در سراسر کشور پهناور اسلامى
آن روز پخش شدند .
هر یک از اینان از طرفى خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق
اسلام است و پاسدار میراث دینى و علمى و نگهدارنده تشیع راستین بودند ،
و از طرف دیگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامى و ویرانگر در میان
مسلمانان نیز بودند .
تأسیس چنین مکتب فکرى و این سان نوسازى و احیاگرى تعلیمات اسلامى ،
سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئیس مذهب جعفرى ( تشیع ) مشهور
گردد .
لیکن طولى نکشید که بنى عباس پس از تحکیم پایههاى حکومت و نفوذ خود ،
همان شیوه ستم و فشار بنى امیه را پیش گرفتند و حتى از آنان هم گوى
سبقت را ربودند. .
امام صادق ( ع ) که همواره مبارزى نستوه و خستگىناپذیر و انقلابیى
بنیادى در میدان فکر و عمل بوده ، کارى که امام حسین ( ع ) به صورت
قیام خونین انجام داد ، وى قیام خود را در لباس تدریس و تأسیس مکتب و
انسان سازى انجام داد و جهادى راستین کرد .
اختلافات سیاسى بین امویان و عباسیان و تقسیم شدن اسلام به فرقههاى
مختلفو ظهور عقاید مادى و نفوذ فلسفه یونان در کشورهاى اسلامى ، موجب
پیدایش یک نهضت علمى گردید . نهضتى که پایههاى آن بر حقایق مسلم
استوار بود . چنین نهضتى لازم بود ، تا هم حقایق دینى را از میان
خرافات و موهومات و احادیث جعلى بیرون کشد و هم در برابر زندیقها و
مادیها با نیروى منطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آراى سست آنها را
محکوم سازد . گفتگوهاى علمى و مناظرات آن حضرت با افراد دهرى و مادى
مانند "ابن ابى العوجاء" و "ابو شاکر دیصانى" و حتى "ابن مقفع" معروف
است .
به وجود آمدن چنین نهضت علمى در محیط آشفته و تاریک آن عصر ، کار هر
کسى نبود ، فقط کسى شایسته این مقام بزرگ بود که مأموریت الهى داشته
باشد و از جانب خداوند پشتیبانى شود ، تا بتواند به نیروى الهام و پاکى
نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غیب ارتباط دهد ، حقایق علمى را از دریاى
بیکران علم الهى به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقیقت
قرار دهد .
تنها وجود گرامى حضرت صادق ( ع ) مىتوانست چنین مقامى داشته باشد ،
تنها امام صادق ( ع ) بود که با کنارهگیرى از سیاست و جنجالهاى سیاسى
از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانین و احادیث راستین دین
مبین و تبلیغ احکام و تعلیم و تربیت مسلمانان کمر همت بر میان بست .
زمان امام صادق ( ع ) در حقیقت عصر طلایى دانش و ترویج احکام و تربیت
شاگردانى بود که هر یک مشعل نورانى علم را به گوشه و کنار بردند و در
"خودشناسى" و "خداشناسى" مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدایت
مردم کوشیدند .
در همین دوران درخشان - در برابر فلسفه یونان - کلام و حکمت اسلامى رشد
کرد و فلاسفه و حکماى بزرگى در اسلام پرورش یافتند . همزمان با نهضت
علمى و پیشرفت دانش بوسیله حضرت صادق ( ع ) در مدینه ، منصور خلیفه
عباسى که از راه کینه و حسد ، به فکر ایجاد مکتب دیگرى افتاد که هم
بتواند در برابر مکتب جعفرى استقلال علمى داشته باشد و هم مردم را
سرگرم نماید و از خوشهچینى از محضر امام ( ع ) بازدارد .
بدین جهت منصور مدرسهاى در محله "کرخ" بغداد تأسیس نمود . منصور در این
مدرسه از وجود ابو حنیفه در مسائل فقهى استفاده نمود و کتب علمى و
فلسفى را هم دستور داد از هند و یونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نیز مالک
را - که رئیس فرقه مالکى است - بر مسند فقه نشاند ، ولى این مکتبها
نتوانستند وظیفه ارشاد خود را چنانکه باید انجام دهند .
امام صادق ( ع ) مسائل فقهى و علمى و کلامى را که پراکنده بود ، به
صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زیادى تربیت
فرمود که باعث گسترش معارف اسلامى در جهان گردید . دانشگسترى امام (
ع ) در رشتههاى مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبیعى و ... آغاز شد
. فقه جعفرى همان فقه محمدى یا دستورهاى دینى است که از سوى خدا به
پیغمبر بزرگوارش از طریق قرآن و وحى رسیده است .
بر خلاف سایر فرقهها که بر مبناى عقیده و رأى و نظر خود مطالبى را کم
یا
زیاد مىکردند ، فقه جعفرى توضیح و بیان همان اصول و فروعى بود که در
مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنیفه رئیس فرقه حنفى درباره
امام صادق ( ع ) گفت : من فقیهتر از جعفرالصادق کسى را ندیدهام و
نمىشناسم . فتواى بزرگترین فقیه جهان تسنن شیخ محمد شلتوت رئیس
دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفرى را مانند مذاهب
دیگر اهل سنت جایز دانست - در روزگار ما - خود اعترافى است بر استوارى
فقه جعفرى و حتى برترى آن بر مذاهب دیگر . و اینها نتیجه کار و عمل آن
روز امام صادق ( ع ) است .
در رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) همیشه با اصحاب و حتى کسانى
که از دین و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتى داشته است . نمونهاى از
بیانات امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکیم است ، به یکى از
شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابى به نام
"توحید مفضل" هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با
طبیب هندى که موضوع کتاب "اهلیلجه" است نیز نکات حکمتآموز بسیارى
دارد که گوشهاى از دریاى بیکران علم امام صادق ( ع ) است . براى
شناسایى استاد معمولا دو راه داریم ، یکى شناختن آثار و کلمات او ، دوم
شناختن شاگردان و تربیتشدگان مکتبش .
کلمات و آثار و احادیث زیادى از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما
حتى قطرهاى از دریا را نمىتوانیم به دست دهیم مگر "نمى از یمى" . اما
شاگردان آن حضرت هم بیش از چهار هزار بودهاند ، یکى از آنها "جابر بن
حیان" است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشى
مشغول بود که به وسیله طرفداران بنى امیه به قتل رسید . جابر بن
حیان پس از قتل پدرش به مدینه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع )
و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردى کرد . جابر یکى از افراد عجیب
روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است .
در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شیمى تألیفات زیادى دارد ، و در
رسالههاى خود همه جا نقل مىکند که ( جعفر بن محمد ) به من چنین گفت
یا تعلیم داد یا حدیث کرد . از اکتشافات او اسید ازتیک ( تیزآب ) و تیزاب
سلطانى و الکل است .
وى چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا"
در حدود 30. رساله از جابر به زبان آلمانى چاپ و ترجمه شده که در
کتابخانههاى برلین و پاریس ضبط است .
حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئههاى منصور عباسى در سال 148 هجرى مسموم و
در قبرستان بقیع در مدینه مدفون شد . عمر شریفش در این هنگام 65 سال
بود . از جهت اینکه عمر بیشترى نصیب ایشان شده است به "شیخ الائمه"
موسوم است .
حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت .
پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسى
کاظم ( ع ) منتقل گردید .
دیگر از فرزندان آن حضرت اسمعیل است که بزرگترین فرزند امام بوده و
پیش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنیا رفته است . طایفه اسماعیلیه به
امامت وى قائلند .
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کلیه صفات نیکو و سجایاى
اخلاقى سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) داراى قلبى روشن به نور
الهى و در احسان و انفاق به نیازمندان مانند اجداد خود بود . داراى حکمت
و علم وسیع و نفوذ کلام و قدرت بیان بود .
با کمال تواضع و در عین حال با نهایت مناعت طبع کارهاى خود را شخصا
انجام مىداد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بیل به دست گرفته ، در
مزرعه خود کشاورزى مىکرد و مىفرمود : اگر در این حال پروردگار خود را
ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زیرا به کد یمین و عرق جبین آذوقه و
معیشت خود و خانوادهام را تأمین مىنمایم .
ابن خلکان مىنویسد : امام صادق ( ع ) یکى از ائمه دوازدهگانه مذهب
امامیه و از سادات اهل بیت رسالت است . از این جهت به وى صادق
مىگفتند که هر چه مىگفت راست و درست بود و فضیلت او مشهورتر از آن
است که گفته شود . مالک مىگوید : با حضرت صادق ( ع ) سفرى به حج
رفتم ، چون شترش به محل احرام رسید ، امام صادق ( ع ) حالش تغییر کرد
، نزدیک بود از مرکب بیفتد و هر چه مىخواست لبیک بگوید ، صدا در گلویش
گیر مىکرد . به او گفتم : اى پسر پیغمبر ، ناچار باید بگویى لبیک ، در
جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگویم لبیک ، مىترسم خداوند در جوابم
بگوید : لا لبیک ولا سعدیک .
خــدایـــا دلـــم پـــرواز میخواد...!
خدایا آسمان ات چه مزه ای ست؟ من که فقط زمین خورده ام!
عجب ذکریه این الـــهی الـــعفو...!توی یه لحظه تموم گذشته ات رو از جلو
چشات عبور میده...!
پی نوشت:
خدایا روز به روز بر خویشتن داریم بیفزای!
حکمت ۴۲۴ نهج البلاغه:
بردباری پرده ای است پوشاننده،و عقل شمشیری است برّان،پس کمبودهای
اخلاقی خود را با بردباری بپوشان،و هوای نفس خود را با شمشیر عقل بکش.
و نیز از مرحوم آقامیرزا محمود شنیدم که فرمود در نجف اشرف مرحوم آقا شیخ محمد حسین
قمشه اى که از فضلا و تلامیذ مرحوم سید مرتضى کشمیرى بود مشهور شده بود که
((از گور گریخته )) و سبب این شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنیدم این بود که ایشان
در سن هیجده سالگى در قمشه به مرض حصبه مبتلا مى شود، روز به روز مرضش سخت
تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زیادى در همان اطاقى که مریض بود مى گذارند، ایشان
بدون اطلاع کسى ، از آن انگورها مى خورد و مرضش شدیدتر شده تا مى میرد.
نظیر این داستان است آنچه در آخر کتاب دارالسلام عراقى نقل کرده از صالح متقى ملا عبدالحسین ،
مجاور کربلا و داستانى است طولانى و خلاصه اش آنکه پسر ملا عبدالحسین از بام خانه اش
مى افتد و مى میرد، پدرش پریشان و نالان بى اختیار به حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام
پناهنده مى شود و زنده شدن پسرش را مى طلبد و مى گوید تا پسرم را ندهید از حرم خارج
نمى شوم ، بالاخره همسایگان از آمدن پدر ماءیوس شده و مى گویند بیش از این نمى شود
جنازه را معطل گذاشت به ناچار جنازه پسر را به غسّالخانه مى برند، در اثناء غسل ، به
شفاعت حضرت اباعبداللّه علیه السلام روح پسر به بدنش برمى گردد لباسهایش را مى پوشد
و با پاى خود به حرم حضرت مى آید و به اتفاق پدرش به منزل برمى گردد.
کتاب داستان های شگفت مرحوم دستغیب
نکته های ناب اخلاقی از محضر آیت الله العظمی بهجت
به راستی چرا در قیامت همه از هم فرار میکنند؟
در قیامت اعمال صالح به کمک شما میآیند
محاسبه
اعمال به معنای این است که اگر انسانی کار بدی انجام داد به حساب میآید و
اگر کار خوبی هم انجام داد ضبط میگردد: ”فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ
ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ
”(۷-۸ زلزلة)
در این فرصت به گوشه ای از آیات پیرامون محاسبه اعمال اشاره خواهد شد :
۱ ـ ”وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِی عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا
اقْرَأْ کَتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا
“[إسراء، ۱۳ـ ۱۴]
و
سرنوشت (نیک یا شوم عمل) هر انسانى را (که از غیب برایش مقدر شده و به
سویش پر زده، همانند طوقى) در گردنش لازم و ثابت کردهایم، و در روز قیامت
نوشتهاى را براى او بیرون مىآوریم که آن را باز و گشوده دیدار خواهد کرد.
(به او گفته مىشود) کتاب (اعمال قلبى و بدنى) خود را بخوان،
تو خود کافى هستى که امروز حسابرس نفس خود باشى.
۲ ـ «وَکُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ
وَکُلُّ صَغِیرٍ وَکَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ » [قمر،۵۲ـ۵۳]
و هر چه آنها به جا آوردهاند (از عقاید و اعمال) در نوشتهها (در کتابهاى عمل شخصى آنها و کتاب عمومى لوح محفوظ) ثبت است.
و هر کوچک و بزرگى (از عملها در آن) نوشته شده است.
۳ ـ
«کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ ، وَمَا أَدْرَاکَ مَا
سِجِّینٌ ، کِتَابٌ مَّرْقُومٌ ، … کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْأَبْرَارِ
لَفِی عِلِّیِّینَ ،
وَمَا أَدْرَاکَ مَا عِلِّیُّونَ ، کِتَابٌ مَّرْقُومٌ ، یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ » [مطففین، ۷ـ۲۱ ] ؛
چنین
نیست (که مىپندارند حسابى نیست)، بىتردید نوشتار و کارنامه کیفرى فاجران
در سجّین است ،و تو چه مىدانى که سجّین چیست ، نوشتار (جامع)
رقمخوردهاى است (که مجازات اعمال همه فاجران در آن است ، … چنین نیست (که
حسابى در کار نباشد)، همانا نوشتار و کارنامه پاداش نیکان در علّیّین است،
و تو چه مىدانى که علّیّین چیست ،
نوشتار (جامع) رقمخوردهاى است (که پاداشهاى نیکان در آن است)،
که مقربان آن را مىبینند و فرشتگان در نزد آن حاضر مىشوند.
بدیهی
است که محاسبه اعمال همه بندگان عین عدالت است، اما این محاسبه به معنای
این است که اگر انسانی کار بدی انجام داد به حساب میآید و اگر کار خوبی هم
انجام داد ضبط میگردد :
”فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ “ [۶و۷زلزلة] ؛
پس هر که هم وزن ذرهاى کار خیر کند (جزا یا تجسم خارجى) آن را مىبیند ، و هر که هم وزن ذرهاى کار شرکند آن را مىبیند.
ذرهها در قیامت محاسبه میشوند
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا »؛( زلزلة: ۷)
همین
چیزهایی که در فضا و در نور آفتاب معلقند و دیده میشوند، ذره هستند. این
آیه قرآن بیانگر این موضوع است که اگر شما کار کنید و تلاشی کنید، حتی به
اندازه یک ذره ضایع نخواهد شد.
فرض بفرمایید که شما ساعت کارتان
تمام شده و پنج دقیقه اضافه میمانید که نه مدیر میفهمد، نه بالادست
میفهمد، نه در سوابق اثر میگذارد و نه اضافه کار میدهند؛ اما خدا و
کرامالکاتبین این پنج دقیقه را میبینند و آن را در پرونده شما ثبت
میکنند؛ که این آقا بعد از ساعت خدمت، چون دید این کار مانده است، پنج
دقیقه بیشتر کار کرد. چنین چیزی را ما در هیچ جا، غیر از عرصه دین و ایمان
دینی، سراغ نداریم.
یکجا پول خوبی سر راه فردی قرار میگیرد؛
یک رشوه، هدیه، و او میتواند بدون این که هیچ برگه و اثر انگشتی جا بگذار،
امضایی بدهد و این پول را بگیرد ؛ اما محض رضای خدا نمیگیرد ؛ با اینکه
میتواند و هیچ کسی از این ماجرا خبردار نمی شود اما چون میداند که خداوند
در همه حال نظاره گر اعمال او است ، از آن پول حرام و عمل خلاف می گذرد.
این
را بدانیم و یقین داشته باشیم که همه این رفتارهای ما ثبت میشود و آن
وقتی به کار ما میآید که «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ
وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ
یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ
روزى که آدمى از برادرش مىگریزد ،و از
مادر و پدرش ،و از همسر و پسرانش ،براى هر انسانى در آن روز حال و کارى
خواهد بود که او را به خود مشغول دارد»( عبس: ۳۴-۳۷) است.
آن
روز، روزی که انسان از برادر خودش به خاطر کثرت التهاب، شدت، اضطراب و
آشفتگی حاکم بر روز قیامت و حساب و جزای الهی و مو از ماست کشیدن الهی
میگریزد؛ آن روز چنان سنگین و سخت است که «… یَوْمًا یَجْعَلُ
الْوِلْدَانَ شِیبًا : .. کودکان را (از شدت هول) پیر سپیدمو کند پرهیز
خواهید کرد؟ »؛( مزمل: ۱۷) جوان را پیر میکند؛ انسان در آن روز از پدر و
مادر خودش و از بچهاش و از همسر خودش میگریزد.
به راستی چرا در قیامت همه از هم فرار میکنند؟
«لِکُلِّ
امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ »؛ هر کسی به قدر خودش
گرفتاری دارد که همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر
کس دیگری باشد.
چهره شناسی به روایت قرآن
در
آن روز و در آنجا، «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ : چهره هایى در آن روز
خرم و شاداب است»( قیامت: ۲۲) چهرههایی شادند؛ چهرههایی گرفته.
1- برای قبول شدن اعمال ماه رمضان این عمل وارد شده است: عمل شریفی که سید قدس سره
آن را در (اقبال) از (جعفر بن محمد الدوریستی) از کتاب (حسنی) از پیامبر (ص) روایت کرده است
که فرمودند: (کسی که در شب آخر ماه رمضان ده رکعت نماز بجا آورد، در هر رکعت یک بار فاتحه
الکتاب و ده بار قل هو الله احد بخواند و در سجده و رکوع خود ده بار بگوید:
(سُبحان اللهِ وَالحَمدُ للهِ و لا اِلهَ الا اللهُ وَاللهُ اَکبَرُ) و در هر دو رکعت یک بار تشهد خوانده و
سپس سلام بدهد، و در پایان ده رکعت نماز بعد از سلام دادن صدبار (استغفرالله) بگوید و هنگامی
که از استغفار فارغ شد سجده کند و در سجده بگوید:
(یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا ذَالجَلالِ وَالاکرام یا رحمن الدنیا رَحمنَالدُّنیا والاخِرَه وَرَحیمَهُما، یا الهَ
الاوَّلینَ والاخِرینَ اِغفِرلَنا ذُنوبَنا و تَقَبَّل مِنّا صَلواتَنا و صیامَنا و قیامَنا)
- قسم به کسی که مرا بحق به پیامبری برانگیخت، جبرئیل بنقل از اسرافیل و او از
پروردگار متعال به من خبر داد که: - او سرش را از سجده برنمی دارد مگر این که خداوند
او را آمرزیده، ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهانش میگذرد، گرچه هفتاد گناه انجام
داده باشد که هر کدام از آنان بزرگتر از گناهان بندگان باشد، و از تمام اهالی منطقهای که
در آن است قبول میکند تا این که فرمود:
(این هدیه، مخصوص من و مردان و زنان امتم میباشد
و خداوند متعال آن را به هیچکدام از پیامبران و مردم قبل از من نداده است.)
مومنی که در پی اصلاح مردم بوده و بهرهای از رحمت خداوندی دارد، باید این نماز را بخاطر
خیر زیادی که برای بندگان خدا دارد بخواند. عالمی که در طول ماه برای هدایت مردم و اصلاح اعمال
آنان در جایگاه وعظ نشسته بود چگونه میتواند نسبت به این عمل جزیی که حتی باندازه
یک جلسه وعظ نیز زحمت ندارد بی تفاوت باشد در حالی که بخوبی میداند که موعظههای
او برای تمامی کسانی که در مجلس وعظ او حضور پیدا میکنند سودمند نیست، چه رسد
به اهل منطقهاش که ممکن است گاهی جمعیت آن به چند میلیون نفر برسد و نیز فایده وعظ
برای آنان یک دهم فایده آمرزش و قبول تمامی اعمال این ماه که در روایت آمده نیست.
اگر کسی بگوید که روایت قطعی نیست. در جواب او باید گفت: با تمسک به (روایات تسامح)
این مشکل حل میگردد و اگر باز بگوید: فرض کن (روایات تسامح) این روایات را مانند روایات
قطعی گردانید، ولی از کجا یقین کنیم که این عمل قبول میگردد تا به فایده مذکور یقین پیدا کنیم؟
در جواب میگوییم: این اشکال در وعظ نیز موجود است، در حالی که این مشکل در این عمل
کمتر از وعظ میباشد. زیرا اصلاح نیت در وعظ از چند جهت مشکلتر از اصلاح نیت در عبادات است.
که واضحترین آن همین است که وعظ مناسب با دوستی مقام است، همچنین وعظ فقط
در میان جمعیت کثیری از مردم امکانپذیر است که موجب مشکل شدن اصلاح نیت میگردد.
منبع : تبیان
در مکتوب امام حسن عسکری(ع) به ابن بابویه قمی (ره) سه مرتبه
سفارش به نماز شب را می فرماید : «علیک بصلوه اللیل».
اینک برای نمونه چند
اثر از آثار دنیوی و اخروی ذکر می گردد
سحر خیزی برای حفظ و صحت و سلامتی بدن خیلی نفع دارد
چنانچه از امیرالمومنین(ع) روایت شده کسی که زیاد می خوابد
خصوصا وقت سحر، سنگین و کِسِل است.
نماز
شب نور چشم را زیاد و رزق را توسعه می دهد و موجی محبت می گردد.
در حدیث است که زنی آمد نزد حضرت صادق(ع) عرض کرد
ای پسر پیغمبر(ص) شوهرم مرا دوست نمی دارد چه کنم؟
حضرت فرمود : «علیک بصلوه اللیل» برو نماز شب بخوان.
پس از چندی خدمت حضرت رسید و تشکر کرد و گفت :
شوهرم از آن وقت هیچ کس را به اندازه من دوست نمیدارد
و گفت خدا رحمت کند زنی را که سحر برخیزد و شوهرش را بیدار کند
و همچنین مردی که برخیزد و زنش را بیدار کند و نماز شب بخوانند.
یکی از بزرگان دین که نام او را شیخ نجیب الدین می
گفتند تعریف می کرد
که : شبی از شبها خوابم نبرد و هرچه کردم استراحت کنم نتوانستم .
تصمصم گرفتم حرکت کرده و به گورستان بصره بروم و دعایی برای اموات
بخوانم، شاید قلبم آرام گیرد و بخوابم . به دنبال همان تصمیم به گورستان
رفتم ، شب از نیمه گذشته بود ، دیدم که چهار نفر جنازه ای را به دوش گرفته
و وارد قبرستان شدند . با خود گفتم که شاید آن را کشته اند که این وقت شب
برای خاک کردن آورده اند ، پیش رفته و گفتم : شما را به خدا سوگند
می دهم راستش را بگویید آیا این جنازه را شما کشته اید یا دیگری ؟ ...
امیر المؤمنین علی (ع) روایت کرده که رسول خدا (ص) روزی برای ما خطبه خواند و در ضمن آن فرمود:
1.ای مردم !ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به سوی شما آمده است.
2.ماهی که نزد خدا بهترین ماه ها است.
3.روزهایش بهترین روزهاست.
4.شبهایش بهترین شب ها است.
5.ساعتهایش بهترین ساعت ها است.
6.ماهی است که به میهمانی خدا دعوت شده اید و از اهل کرامت خدا قرار داده شده اید.
7.نفس های شما ثواب تسبیح دارد.
8.خواب تان ثواب عبادت دارد.
9.اعمال شما در این ماه مقبول است.
10.دعای تان مستجاب می شود.
11.پس با نیت های صادق و قلب های پاک خدا را بخوانید که شما را برای روزه داری و قرائت قرآن توفیق عطا کند.
12.شقی و بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ از آمرزش خدا محروم بماند.
13.با گرسنگی و تشنگی خودتان .گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به یاد آورید و به فقرا و مساکین صدقه بدهید.
14.بزرگترها را احترام کنید و به خردسالان ترحم کنید.
15.نسبت به خویشان صله رحم کنید.
16.زبانتان را حفظ کنید .
17.چشم تان را از آنچه حرام است بپوشانید.
18.گوش تان را از شنیدن محرمات باز دارید.
19.با یتیمان مردم مهربانی کنید تا با یتیمان شما مهربانی کنند.
20.از گناهانتان توبه کنید.
21.در اوقات نماز دست هایتان را برای دعا بردارید زیرا این ساعت ها بهترین ساعت ها است
که خدا به مردم نظر رحمت می کند.
22.مناجات شان را اجابت می کند و ندایشان را لبیک می گوید.
23.به سؤال کننده عطا کرده و دعوت شان را اجابت می نماید.
24.ای مردم! نفوس شما در گرو اعمال تان می باشد .پس به وسیله ی استغفار آن ها را آزاد سازید.
25.پشت شما با گناه سنگین شده با طول سجود بارتان را سبک کنید.
26.بدانید که خدا به عزت خودش سوگند یاد کرده که نماز گزاران و سجده کنندگان را عذاب نکند و آن ها
را در قیامت از آتش دوزخ نترساند.
27.ای مردم!هر کس در این ماه روزه دار مؤمنی را افطار دهد ثواب آزاد کردن بنده ای به او عطا خواهد شد
و گناهان گذشته اش مورد عفو قرار خواهد گرفت.گفته شد یا رسول الله همه ما قدرت نداریم که روزه دار
را افطار دهیم .حضرت(ص) فرمود:« از آتش دوزخ بپرهیزید!گر چه با یک خرما یا یک شربت آب باشد!»
28.ای مردم! هر کس در این ماه اخلاقش را نیک گرداند در قیامت حسابش را آسان خواهد نمود.
29.هر کس در این ماه شرش را از مردم باز دارد خدا در قیامت غضبش را از او باز خواهد داشت.
30.هر کس که در این ماه کار بنده اش را سبک گرداند خدا در قیامت حسابش را آسان خواهد نمود.
وسایل الشیعه جلد 7 صفحه 227