ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در فضل مصطفی(ص)همین بس که خداوند متعال فرمود: " لولاک لما خلقت الافلاک"
شمع حق را پف کنی تو ای عجوز هم تو سوزی هم سرت ای گندهپوز
کی شود دریا ز پوز سگ نجس کی شود خورشید از پف منطمس
هر که بر شمع خدا آرد پف او شمع کی میرد بسوزد پوز او
چون تو خفاشان بسی بینند خواب کین جهان ماند یتیم از آفتاب
موجهای تیز دریاهای روح هست صد چندان که بد طوفان نوح
مه فشاند نور و سگ عو عو کند هر کسی بر طینت خود میتند
شب روان و همرهان مه بتگ ترک رفتن کی کنند از بانگ سگ
در شب مهتاب مه را بر سماک از سگان و عوعو وی چه باک
سگ وظیفه خود به جا می آورد مه وظیفه خود به رخ می گسترد
بانگ سگ هرگز رسد در گوش ماه؟ خاصه ماهی کو بود خاص اله
امر معروف او و هم معروف اوست کاشف اسرار و هم مکشوف اوست
گر ترا چشمیست بگشا در نگر بعد لا آخر چه میماند دگر
ای بریده آن لب و حلق و دهان! که کند تف سوی مه یا آسمان؟
تف برویش باز گردد بی شکی تف سوی گردون نیابد مسلکی
تا قیامت تف برو بارد ز رب همچو تبت بر روان بولهب
مصطفی مه میشکافد نیمه شب ژاژ میخاید ز کینه بو لهب
آن مسیحا مرده زنده میکند آن جهود از خشم سبلت میکند
طبل و رایت هست ملک شهریار سگ کسی که خواند او را طبلخوار
آسمانها بندهٔ ماه ویاند شرق و مغرب جمله نانخواه ویاند
زانک لولاکست بر توقیع او جمله در انعام و در توزیع او
گر نبودی او نیابیدی فلک گردش و نور و مکانی ملک
گر نبودی او نیابیدی به حار هیبت و ماهی و در شاهوار
گر نبودی او نیابیدی زمین در درونه گنج و بیرون یاسمین
رزقها هم رزقخواران ویاند میوهها لبخشک باران ویاند
رو دعا کن که سگ این موطنی ورنه اکنون کردمی من کردنی
برگرفته از دیوان اشعار مولوی