خوب باشم، خوب باشی، خوب باشیم!
خوب که باشم،
باید از تو نیز بخواهم که خوب باشی.
خوب که باشی، باید دست مرا نیز بگیری تا خوب
باشم.
خوب که باشیم، باید خوبی را از هم طلب کنیم، خوبی را به هم امر
کنیم.
او که این روزها دلمان در کرب و بلایش طوفانی
است، عین خوبی و نور بود.
او که این روزها چشمانمان را سخت بارانی کرده است،
رفت تا خوبی بماند.
او که این روزها وجود ما را به تب و تاب کشانده است، قیام
کرد
برای امر به خوبی ها و نهی از بدی ها.
«من نه به دلیل خودخواهى یا خوشگذرانى یا فساد و یا
ستمگرى از مدینه
خارج مىشوم، بلکه هدفم اصلاح در امت جدم است و خواستهام
امر به
معروف و نهى از منکر مىباشد.
میخواهم به سیره و قانون جدم و پدرم، على بن ابى
طالب، عمل کنم.
هر کس این حقیقت را از من بپذیرد [و از من پیروى کند] راه خدا را
پذیرفته است
و هر که مرا رد کند[ و از من پیروى ننماید]، با صبر و استقامت
راه خود
را پى خواهم گرفت تا خدا میان من و افراد حکم کند
که او بهترین داوران
است.»(1)
خوبی
ها، ما را بالا می برد.
بدی ها، ما را نابود می کند.
من و تو اگر هم را
به خوبی امر نکنیم و در مقابل بدی سکوت کنیم، کرب و بلا
هر روز و هر لحظه تکرار
(2)می شود، نابود می شویم!
«آنکه منکَر را
با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مردهاى است میان
زندگان.»(3)
(1) مقتل الحسین، ص156
(2) کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
(3) تهذیب الأحکام، ج 6، ص181